"وَ إِنَّ لَكُمْ فِی الانْعَـمِ لَعِبْرَة"(نحل،66)
در وجود چهارپایان،
وَ لا تَنْسَ نَصیبَک مِنَ
الدُّنْیا وَ أَحْسِنْ کما أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَیْک وَ لا تَبْغِ الْفَسادَ
فِی الْأَرْضِ إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ الْمُفْسِدینَ »
و با آنچه خدایت داده سراى آخرت را بجوى و سهم خود را از دنیا فراموش مکن،
و همچنانکه خدا به تو نیکى کرده نیکى کن و در زمین فساد مجوى که
خدا فسادگران را دوست نمی دارد.
راهکار ها در ادامه مطلب ..
حمد؛ و نام های دیگرش: فاتحة الکتاب، سبع المثانی، سئوال، شفا، نور(1)
نخستین سوره قرآن است و دارای 7 آیه ومکی می باشد.
در کلامی از پیامبر گرامی اسلام «صلی الله علیه و آله وسلم»نقل شده است: فضیلت سوره حمد مانند فضیلت حاملان عرش است، هر کس آن را قرائت کند، ثوابی مانند ثواب حاملان عرش به او داده می شود.
ابن عباس از پیامبر اکرم «صلی الله علیه و آله وسلم» نقل کرده است که: سوره حمد دو سوم قرآن کریم است.
در روایتی از قول ایشان آمده است: اگر سوره حمد را در یک کفهٔ میزان و باقی سوره های قرآن را در کفهٔ دیگر قرار دهند، سوره «حمد» هفت برابر سنگین تر است.
امام صادق علیه السلام فرمودند: سورهٔ «حمد» سوره ای است که ابتدایش «حمد» خدا و وسطش «اخلاص» و آخرش دعا است.
در سخنی از پیامبر نور و رحمت، در فضیلت سورهٔ «حمد» آمده است: هر مسلمانی که سوره حمد را قرائت نماید، اجری مانند قرائت دو سوم قرآن به او عطا می شود، و نیز اجری مانند صدقه بر مردان و زنان مومن عنایت می شود.(2)
نجاری از ابو سعید بن معلی، نقل کرده است که وی گفت:
« نماز می خواندم که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم مرا صدا زد. پاسخشان را ندادم. گفتم : ای رسول خدا! من نماز می خواندم.
پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم فرمود: مگر خداوند نفرمود: «استجیبوا للّه و للرّسول اذا دعاکم»
سپس فرمود: آیا تو را پیش از آن که از مسجد خارج شوی، از گرانسنگ ترین سوره در قرآن، آگاه نسازم؟ پس دست مرا گرفت و چون خواستیم که از مسجد بیرون رویم، گفتم ای رسول خدا ، مگر نگفتید که مرا از گرانسنگ ترین سوره قرآن آگاه سازی؟ پیامبر فرمود: «الحمد لله رب العالمین» سورهٔ فاتحه همان سبع المثانی و قرآن عظیمی است که به من داده شده است.(3)
از سلمة بن محمد نقل است که گفت: از امام صادق علیه السلام شنیدم که فرمود: کسی که سوره حمد، او را شفا نبخشد، چیزی او را شفا نمی بخشد.(4)
آثار و برکات سوره
دربارهٔ تشویق به شفاجویی از سوره «حمد» روایات زیادی وارد شده است که برخی از این روایات عمومی بوده و به استفاده از این سوره برای همه دردها سفارش شده و در برخی از آنها به درمان بیماری و درد خاصی ترغیب شده است.
در روایتی از امام صادق علیه السلام می خوانیم: قرائت سوره حمد موجب شفای همه بیماری ها به جز مرگ است.(5)
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: سوره حمد بر هیچ دردی خوانده نشد مگر اینکه دردش آرام می گیرد(6)
امام صادق علیه السلام فرمودند: هرکس که بیماری به او برسد و هفت بار سوره حمد را بر خود بخواند، آن بیماری و درد از او برطرف می شود و اگر چنین نشد آن را هفتاد بار بخواند و من ضمانت می کنم که عافیت می یابد.(7)
برای برخی بیماری ها و دردهای خاص نیز به استفاده و شفا جویی از سوره حمد سفارش شده است.
در روایتی آمده است که: هر کس هنگام رؤیت هلال در نخستین شب ماه قمری هفت بار سوره حمد را قرائت کند از بیماری ها و درد چشم در آن ماه در امان می ماند.(8)
از پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله وسلم نقل شده است : «سوره حمد مایه شفای مسمومیت است»
از این سوره می توان به دو گونه در این موارد استفاده کرد؛ یکی اینکه سوره حمد را بر آبی خوانده و به بیمار بنوشانند و دوم اینکه سوره حمد را نوشته و پس از شستن از آب به دست آمده به بیمار مسموم بدهند.(9)
پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله و سلم فرمودند: قرائت سوره حمد موجب جلوگیری از اثر چشم جنّ و انس می شود.
در کلامی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله و سلم آمده است:
هرکس، هنگامی که وارد خانه خود می شود، سوره حمد و توحید را قرائت نماید خداوند فقر را از خانه او دور کرده و برکت زندگی او را به حدّی زیاد می کند که به همسایگا نش نیز می رسد.
از حضرت امام صادق علیه السلام روایت شده است: «هرکس سوره حمد را قرائت کند، به لطف و عنایت الهی، درهای خیر دنیا و آخرت به روی او گشوده خواهد شد.»(10)
1) از امیر المؤمنین علی علیه السلام نقل شده است:
«اگر رزق و روزی و ثروت زیادی می خواهی و دوست داری از هر بنده و آزادی بی نیاز باشی و به زودی به آرزوهایت برسی و از غل و غش و حیله در امان باشی؛ پس «فاتحة الکتاب» را بخوان که اسرار عجیبی در ان نهفته است. برای رسیدن به آرزوها و حاجت هایت، این سوره را در پنج نوبت(صبح، ظهر، عصر، مغرب و عشا) 100 مرتبه تلاوت کن.
پس ٱنچه که از عزت و مقام و حرمت می خواهی، به ٱن می رسی، و ٱن عزّتی که هیچ وقت تغییر و با حادثه های زمان کاستی پیدا نمی کند و نیز توفیق و خوشحالی مداوم به تو می رسد و از همه شرها و ناراحتی ها و ضررها در امانی. هیچ وقت تو را گرسنگی و برهنگی و جدایی یار نمی رسد، و هیچ کس به تو برای امر و نهی مسلط نمی شود، و در حفظ الهی هستی و به ٱرزوهایت در زندگی می رسی.پس اگر این ختم را همیشه ادامه دادی، شخصی به عنایت الهی به سوی تو می ٱید و تو را از دیگران بی نیاز می کند.
این طور شروع می کنی:
پس از نماز صبح 30 مرتبه سوره حمد را می خوانی؛ بعد از نماز ظهر 25 مرتبه و بعد از نماز عصر 20 مرتبه و بعد از نماز مغرب 15 مرتبه و پس از نماز عشاء 10 مرتبه حمد را می خوانی.
در قرآن کریم آیه حضرت موسی علیه السلام «و واعدنا موسی ثلاثین لیلة و اتممناها بعشر» اشاره به این معمای ختم سوره حمد دارد.
2) نماز عجیب و مشکل گشا
اگر کسی به نیت قضای حاجت دو رکعت نماز بخواند و در هر رکعت 19 مرتبه بسم الله الرحمن الرحیم بگوید و بعد از ان سوره حمد را تلاوت نماید و بعد از تمام شدن نماز 786 مرتبه آیه بسم الله الرحمن الرحیم را بگوید هر حاجتی داشته باشد برآورده خواهد شد. انشاءالله.(11)
امام صادق علیه السلام فرمود: خدا به هیچ بندهاى نعمتى ندهد جز آنكه نسبت به آن حجتى گرد نگیرش كند، پس كسى كه خدا بر او منت نهاده و توانایش ساخته حجتش بر او انجام تكالیف الهى و بدوش كشیدن از زیر دستان و ناتوانتران است و كسى را كه بر او منت نهاده و درمالش توسعه داده است، همان مالش بر او حجت است و باید با عطایش بفقرا رسیدگى كند: و كسى را كه خدا بر او منت نهاده و در میان فامیلش شریف و خوش سیما قرار داده، حجت خدا بر او اینستكه خدا را نسبت به آن نعمت شكر كند و بر دیگران گرد نفرازى نكند و بواسطه شرف و جمالش از حقوق ضعفا جلوگیرى نكند.
مورچه چگونه با حضرت سلیمان سخن گفت؟
الف)آیا مورچه ای كه با حضرت سلیمان سخن گفته از نوع همین مورچگان بوده است.
ب) و نحوه كلام آن چگونه بوده؟
ج) و آیا آن مورچه نر بوده یا ماده؟
هیچ دلیلی نداریم كه آن مورچه از نوع همین مورچگان بوده یا نبوده است. علاوه بر این كه كار حضرت سلیمان به عنوان كار فوقالعاده و معجزه مطرح بوده است، همچنین آشنایی با زبان پرندگان را خداوند به حضرت سلیمان یاد داد، شاید هم بتوان گفت: آن مورچگان از همین نوع مورچگان بوده اند. چون اگر گفته شود مراد از مورچگان و پرندگانی كه حضرت سلیمان با آنها حرفزده این مورچگان و پرندگان نبودهاند. بلكه، یك نسل پیشرفتهای بودهاند نباید كار سلیمان كار فوقالعادهای بوده باشد.
كلماتی كه در قرآن به كار رفته است، به صورت مطلق و بدون قرینه و قید میباشند و باید آنها را بر معانی عرفیه و آن چه كه عرف مردم میفهمند، حمل كرد.
بعضی از دانشمندان جانورشناس گفتهاند: مورچه یكی از قدیمیترین جانواران كره خاك است و هر قدر عقب برویم باز میبینیم كه مورچگان در دنیا وجود داشتهاند.[1]
اما درباره نحوه كلام مورچگان با حضرت سلیمان: برای روشن شدن بحث باید نطق را تعریف كرد و دید نطق چیست؟
نطق عبارت است از هر صوتی كه دلالت به مقصود و مرادی بكند. به خاطر همین میشود گفت: حیوانات هم برای خودشان نطق و اصواتی دارند كه به وسیله آن، آنچه در نهان دارند دیگران را آگاه میسازنند. به همین خاطر به صدای مورچه از آن جایی كه برای حضرت سلیمان ـ علیهالسّلام ـ مفهوم بوده اطلاق قول شده، چون در قرآن فرموده است و «قالت نمله»
و از آیه: و قال یا ایها الناس علمنا منطق الطیر[2] استفاده میشود، پرندگان و حیوانات هم نطق و تكلم دارند، كه حضرت سلیمان ـ علیهالسّلام ـ با عنایت خداوند میتوانست اصوات پرندگان را تشخیص بدهد و با آنها سخن بگوید، آنچه مسلم است، نطق حیوانات همسان نطق و تلكم انسانها نمیباشد بلكه، در علم زیست شناسی ثابت شده كه مورچگان برای خودشان صداهایی دارند و با هم دیگر حرف میزنند، بعضی از علماء زیست شناس گفتهاند: مورچگان علاوه بر این كه با شاخكهای خود با هم حرف میزنند، وسیلهای دیگر هم دارند، زیرا وقتی كه لانه مورچهها مورد حمله قرار میگیرد یا واقعه غیر منتظرهای روی میدهد مورچگان چنان با سرعت از خطر با خبر میشوند كه باید قبول كرد این اعلام خطر به وسیله دیگری غیر از تماس شاخكها به عمل آمده و شاید از امواجهای كه هنوز ما نشناختهایم استفاده میكنند.[3]
آنچه مهم است این است كه ما بدانیم حضرت سلیمان با زبان مورچگان و پرندگان آشنا بوده، با دو جن و غیره در تسخیر او بوده اند... و همه انسان ها آمادگی دارند در بخش از جهان هستی تسخیر كنند و از این قبیل مطالب مهم كه مورد نظر و آن شریف است. از این كه جنس مورچه ی زمان حضرت سلیمان نر بوده یا ماده، چنان مهم نیست
پس مورچهها صداهایی برای خودشان دارند كه دلالت بر مقصودشان میكند و نطق آنها وزان خاص خود را دارد. امّا، سیستم شنوایی ما طوری است كه قدرت شنیدن آنها را ندارد. اما كسی كه خداوند آن قدرت را به او عنایت كرده مثل سلیمان و ائمه ـ علیهمالسّلام ـ میتوانند آن صداها را بشنوند و تشخیص بدهند.
اما درباره جنسیت مورچه باید گفت: بعضی از مفسرین این احتمال را دادهاند مورچهای كه بقیه مورچهها را مورد خطاب قرار میدهد و میگوید به داخل خانههایتان بروید ماده بوده زیرا در این آیه آمده است: قالت نمله[4] كه فعل به صورت مونث است كه دلالت بر ماده بودن مورچه میكند.
بعضی از مفسرین هم گفتهاند: این تا در فعل قالت تاء تانیث لفظی است و این تاء دلیل بر مونث بودن حقیقی نمیكند و این كه فعل مونث آمده از باب رعایت مونث لفظی و مجازی است؛ چون ممكن است نمله مونث مجازی باشد و بخاطر رعایت مطابقت لفظ كلمه «نمله» فعل قالت هم مونث آمده باشد.[5]
پس این مونث بودن مورچه درحدّ احتمال است البتّه دانستن این كه این مورچه نر بوده یا ماده در آنچه كه هدف قرآن و این سوره است تاثیری ندارد.[6]
آنچه مهم است این است كه ما بدانیم حضرت سلیمان با زبان مورچگان و پرندگان آشنا بوده، با دو جن و غیره در تسخیر او بوده اند... و همه انسان ها آمادگی دارند بخشی از جهان هستی را تسخیر كنند و از این قبیل مطالب مهم كه مورد نظر و آن شریف است. از این كه جنس مورچه ی زمان حضرت سلیمان نر بوده یا ماده، چنان مهم نیست.
5ملاک قرآن برای ازدواج
با توجه به اهمیتی كه همسر در زندگی دارد و آثاری كه بر آن مترتب است و نقشی كه هر یك از زن و مرد در آن دارند، می بایست برای انتخاب همسر ملاك ها و دستورالعمل هایی باشد تا با توجه به آن ملاك ها، همسر مورد نظر خود را انتخاب نمایند و سعادت دنیا و آخرت را بدست آورند.
در ازدواج، افراد دارای سلیقه های مختلفی هستند و هر شخصی برای خود ملاك هایی در نظر می گیرد، امّا از نظر قرآن و سنت این موارد ملاك قرار گرفته است:
1. اسلام و ایمان:
یكی از شرایط انتخاب همسر كه در واقع شریك زندگی است، اسلام او و بُعد مذهبی عقیدتی فرد می باشد زن و مرد می بایست در این امر هم فكر و هم عقیده باشند و اگر یكی از آنها مشرك باشد، عقد و ازدواج آن ها باطل خواهد بود.
قرآن كریم، صراحتاً این مطلب را بیان می كند و می فرماید مرد مسلمان هرگز حق ندارد با زن مشرك ازدواج كند، همینطور از ازدواج زنان مسلمان با مردان كافر منع كرده است و این نكته را یادآوری كرده است كه ازدواج مردان مسلمان با كنیزان مسلمان بهتر است از ازدواج با زنان آزاده مشرك و همین طور ازدواج زنان مسلمان با بردگان مسلمان بهتر از ازدواج با مردان مشرك است: «وَ لا تَنْكِحُوا الْمُشْرِكاتِ حَتَّى یُۆْمِنَّ وَ لَأَمَةٌ مُۆْمِنَةٌ خَیْرٌ مِنْ مُشْرِكَةٍ وَ لَوْ أَعْجَبَتْكُمْ وَ لا تُنْكِحُوا الْمُشْرِكِینَ حَتَّى یُۆْمِنُوا وَ لَعَبْدٌ مُۆْمِنٌ خَیْرٌ مِنْ مُشْرِكٍ وَ لَوْ أَعْجَبَكُمْ؛[1] با زنان مشرك ازدواج نكنید، تا این كه ایمان بیاورند و كنیز باایمان از زن مشرك بهتر است، اگرچه آن زن مشرك (از لحاظ زیبایی) مایة شگفتی شما باشد و به مردان مشرك زن ندهید تا این كه ایمان بیاورند و بندة با ایمان از مرد مشرك بهتر است، اگرچه آن مرد مشرك مایة شگفتی شما باشد».
در ادامه حكمت این كه ازدواج با مشركان را حرام كرده است، بیان می كند: «أُولئِكَ یَدْعُونَ إِلَى النَّارِ؛[2] آنها به آتش دوزخ می خوانند».
چرا كه مسیر مشرك یك مسیر انحرافی است، مسیری است كه به ظلمت و تباهی و جهنم ختم می شود.
در مقابل آن ها مسیر افراد مۆمن بهشت، رحمت، مودت و غفران است: «وَ اللَّهُ یَدْعُوا إِلَى الْجَنَّةِ وَ الْمَغْفِرَةِ بِإِذْنِهِ»[3] در آیه شریفه، دعوت خداوند و مسیر او به جای دعوت و مسیر افراد مۆمن است، به جهت اینكه مۆمنین همه دعوت های آن ها، بلكه تمام شئون زندگی آن ها در مسیر خداوند متعال است. مسیر افراد مۆمن با مسیر افراد مشرك تفاوت اساسی و فاحشی دارد، مسیر فكری عقیدتی رفتاری آن ها مختلف است، چگونه با ازدواج كه یك وحدت و یگانگی لازم دارد و همراه با رحمت و مودت است، جمع شود.
بنابراین یگانگی و وحدت كه در ازدواج مطرح است با اختلاف عقیده و مذهب هرگز جمع نخواهد شد، نه تنها در دین و مذهب می بایست یكی باشند، در اخلاق هم می بایست، در یك مسیر باشند و در یك جهت حركت كنند.
امام صادق ـ علیه السّلام ـ ، در روایتی دربارة همسر خوب می فرماید: هرگاه كسی از شما قصد ازدواج كرد، سزاوار است دو ركعت نماز بخواند و خدا را بخواند كه همسری عفیف و امین، بادیانت و متواضع و حافظ ناموس و اسرار... نصیب وی نماید
به همین جهت است كه در روایات تأكید شده كه زن و مرد باید كفو یكدیگر باشند و كفو مۆمن را افراد مۆمن و با ایمان دانسته است.
از پیامبر اكرم ـ صلّی اللّه علیه و آله و سلّم ـ ، سۆال شد كه كفو چیست و چه كسانی كفو یكدیگر هستند؟ فرمود: «المۆمنون بعضهم اكفاء بعض»[4]
2. هم سنخ بودن در پاكدامنی:
از نظر قرآن كریم، طبع پاكی كه به گناهان آلوده نشده، طالب پاكی است؛ چنین طبعی جز مجذوب پاكی نمی شوند و جز پاكی را به خود جذب نمی كند: «الْخَبِیثاتُ لِلْخَبِیثِینَ وَ الْخَبِیثُونَ لِلْخَبِیثاتِ وَ الطَّیِّباتُ لِلطَّیِّبِینَ وَ الطَّیِّبُونَ لِلطَّیِّباتِ؛[5] زن های پلید برای مردهای پلید و مردهای پلید برای زن های پلید و زنان پاك برای مردان پاك و مردان پاك برای زنان پاكند»
مراد از خبیث بودن كه دسته ای از زنان و مردان را متصف به آن كرده است یا طیب بودن دسته دیگر، همان جنبه های عفت و ناموسی است و لاابالی بودن نسبت به تقیدات مذهبی، اخلاقی و ناموسی است این معنای اولی آیه است، امّا از نظر ملاك و علت معنای وسیعی دارد كه منحصر به آلودگی و پاكی جنسی نیست، بلكه هرگونه ناپاكی فكری، عملی و زبانی را شامل می شود.
3. تواضع، توبه، عبادت خداوند، اطاعت فرمان خدا:
قرآن كریم در سوره تحریم به شش وصف برای همسران خوب اشاره كرده و می فرماید: «مُسْلِماتٍ مُۆْمِناتٍ قانِتاتٍ تائِباتٍ عابِداتٍ سائِحاتٍ؛[6] همسرانی مسلمان، مۆمن، متواضع، توبه كار، عابد، اطاعت كنندة فرمان خدا...»
شخصی كه می خواهد خانه و خانواده مسلمان و با ایمانی را بنا نهد، باید قبل از هر چیز همسر مسلمان و پاكدامنی را جستجو كند وگرنه بنای خانواده مسلمان و ساختار جامعه اسلامی مدت ها به تأخیر می افتد و به زودی بنیان و اساس آن سست و ناپایدار و بسیار متزلزل و آسیب پذیر می گردد.
4. ایمان و عمل صالح:
«مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى وَ هُوَ مُۆْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیاةً طَیِّبَةً؛[7] هر كس (از مرد یا زن) كار شایسته كند و مۆمن باشد، قطعاً او را با زندگی پاكیزه ای حیات (حقیقی) بخشیم.»
5. تقوا:
«یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَ أُنْثى وَ جَعَلْناكُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ؛[8] ای مردم! ما شما را از مرد و زن آفریدیم و شما را ملت ملت و قبیله قبیله گردانیدیم تا با یكدیگر شناسایی متقابل حاصل كنید، هر آینه گرامی ترین شما نزد خدا پرهیزگارترین شماست»
امام صادق ـ علیه السّلام ـ ، در روایتی درباره همسر خوب می فرماید: هرگاه كسی از شما قصد ازدواج كرد، سزاوار است دو ركعت نماز بخواند و خدا را بخواند كه همسری عفیف و امین، بادیانت و متواضع و حافظ ناموس و اسرار... نصیب وی نماید»[9]
خلاصه آن كه، دین مبین اسلام، در انتخاب همسر فوق العاده توجه دارد و پیروان خود را به دقت و احتیاط لازم دعوت نموده است.
کجای قرآن آمده دوست دختر یا پسر ممنوع؟!
در آیهی 5 از سورهی مائده ابتدا میفرماید «أُحِلَّ لَكُمُ الطَّیِّبات»، یعنی آن چه پاک، طاهر، نیکو و مفید است را بر شما حلال نمودم. سپس به برخی از نیازهای ضروری مانند «خوردن» اشاره نموده و پس از بیان حکم آنها، به نیاز «مرد و زن» به یک دیگر پرداخته است و پس از بیان ضرورت برقراری روابط و انحصار نیکو و حلال بودن آن به شکل ازدواج (نکاح)، تأکید میفرماید: «غَیْرَ مُسافِحینَ وَ لا مُتَّخِذی أَخْدان»، یعنی این رابطه نباید به شکل رفیقگیری [همان دوست دختر و پسر] و زناکاری باشد.
خداوندی که انسان را خلق نموده و راههای رسیدن به کمال و سعادت دنیا و آخرت را به نشان داده و با بیان چگونگی روابط انسان با هر شخص، جامعه یا موضوعی به گونهای که هم رفع نیازش را نماید و سبب کمالش گردد قوانینی وضع نموده است، نه تنها خود بهتر از هر کس دیگری میداند که انسان [اعم از مذکر یا مۆنث] به جنس مخالف نیاز دارد، بلکه میفرماید: خودم در قوانین تکوینی خلقتم، و بر اساس علم و حکمتم این غریزه و محبت را به شما دادهام. هم چنان که نیاز و محبت چیزهای دیگری را نیز بر شما قرار دادهام.
اما اگر انسان برای رفع هر نیازش بدون هیچ قانونی که منتج به فایدهی او شود عمل کند، از تعقل و ارادهی خود که وجه متمایز او با حیوانات است، هیچ بهرهای نمیبرد و لذا چون حیوانات و بلکه پستتر میگردد [کالانعام بل هم اضل]. لذا برای هر فعلی قانونی وضع نمود و در این قانون بهترینها را حلال و مضرات را حرام نمود. یا به تعبیری دیگر، اصلها را حلال و بدلهای تقلبی را حرام نمود.
در آیهی 5 از سورهی مائده ابتدا میفرماید «أُحِلَّ لَكُمُ الطَّیِّبات»، یعنی..
بقیه در ادامه مطلب...
حوادث اجتماعى:
قرآن كریم كسانى را كه دلبستگى به اسلام از خود نشان نمىدادند و احتمال ارتداد آنان مىرفت، تهدید كرده، و از آوردن قومى دیگر به جاى آنان، سخن مىگوید: «یـاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا مَن یَرتَدَّ مِنكُم عَن دینِهِ فَسَوفَ یَأتِى اللّهُ بِقَوم یُحِبُّهُم ویُحِبّونَهُ اَذِلَّة عَلَى المُؤمِنینَ اَعِزَّة عَلَى الكـفِرینَ یُجـهِدونَ فى سَبیلِ اللّهِ ولا یَخافونَ لَومَةَ لائِم ذلِكَ فَضلُ اللّهِ یُؤتیهِ مَن یَشاءُ واللّهُ وسِعٌ عَلیم= اى كسانى كه ایمان آوردهاید! هر كس از شما از دین خود برگردد به زودى خدا گروهى (دیگر) را مىآورد كه آنان را دوست مىدارد و آنان (نیز) او را دوست مىدارند با مؤمنان فروتن و بر كافران سرافرازند. در راه خدا جهاد مىكنند و از سرزنش هیچ ملامتگرى نمىترسند. این فضل خداست، آن را به هر كه بخواهد مىدهد و خدا گشایشگر داناست».(مائده/ 5، 54)
در اینكه مصداق آن قوم دیگر چه كسانى هستند، روایات مختلفى رسیده و آراى متفاوتى مطرح شده است; براساس برخى روایات، مقصود از آن قوم، قائم آلمحمد (صلى الله علیه وآله) و یاران ایشان است. در برخى دیگر نیز از امیرمؤمنان، على (علیه السلام) و یارانشان، یمنیها، ایرانیان، پیكارگران با مرتدان و جز آنان یاد شدهاست1; همچنین برخى آیات خبر از وقوع فتنهها و جنگها و شكستها و پیروزیها درآینده دور یا نزدیك دادهاند. برخى از عالمان، اینگونه پیشگوییها را ذیل عنوان ملاحم قرآن قرار دادهاند2 و با پدید آمدن مصداق عینى برخىاز این خبرها در صدر اسلام، مخالف و موافق به صدق آن اذعان كردهاند. در ذیل به ذكر دو نمونه از آیات ملاحم كه صدق آن آشكار آمده، مىپردازیم:
یك. «سَیُهزَمُ الجَمعُ ویُوَلّونَ الدُّبُر= بهزودى این جمع در هم شكسته و (به دشمن) پشت كرده و مىگریزند.» (قمر/54،45) این آیه سالیانى قبل از جنگ بدر، در مكه نازل شده و به شكست كافران مكى در آینده خبر داده است; آنان بر این باور بودند كه در برابر مخالفان خود متحد و پیروزند و همین را بر زبان مىآوردند: «اَم یَقولونَ نَحنُ جَمیعٌ مُنتَصِر= بلكه مىگویند: ما گروهى هستیم همیار یا انتقام گیرنده». (قمر/ 54، 44) درستى این خبر در سال دوم پس از هجرت، در كنار چاه بدر روشن شد. آنگاه كه گروه كافران به رغم داشتن عِدّه و عُدّه بیشتر، تن به شكستداده، به سوى مكه گریختند. طبرسى در این باره مىگوید: موافقت این خبر با واقع از معجزات پیامبر (صلى الله علیه وآله)به شمار مىآید.3
دو. وقتى خبر پیروزى ایرانیان بر روم یان موحد و اهل كتاب، به مكه رسید، مشركان خوشحال شدند; اما خداوند با پیشگویى پیروزى رومیان بر امپراطور ایران، در مدتى كمتر از 10سال (بِضعِ سِنین)، به مسلمانان روحیه بخشید و یكى از معجزات قرآنى را رقم زد: «غُلِبَتِ الرّوم * فى اَدنَى الاَرضِ وهُم مِن بَعدِ غَلَبِهِم سَیَغلِبون*فى بِضعِ سِنینَ لِلّهِ الاَمرُ مِن قَبلُ ومِن بَعدُ ویَومَئذ یَفرَحُ المُؤمِنون= رومیان مغلوب شدند، در نزدیكترین سرزمین و آنان پس از (این) شكستشان به زودى پیروز خواهند شد. در چند سال (آینده). همه كارها از آنِ خداست; چه قبل و چه بعد (از این شكست و پیروزى) و در آن روز مؤمنان (بر اثر پیروزى دیگرى) خوشحال خواهند شد». (روم/30، 2ـ4) هنگامى كه مسلمانان در منطقه بدر بر مشركان مكى پیروزشدند، خبر پیروزى رومیان بر ایرانیان نیز منتشر شد و درستى خبر غیبى قرآن را بر همگان آشكار كرد.
اعجاز هنر در قرآن
قرآن، كلام خدا و كتاب تشریع است كه از سوی آفریننده جهان برای هدایت جهانیان در قالب الفاظ و كلمات ،به زبان عربی مبینی فرود آمده است و انسان ، همان عظمتی را كه در عالم تكوین، در دشت و صحرا و گل و گیاه و كوه و آبشار و پرتو خورشید و درخشش ماه و گستردگی افق و عظمت كهكشانها مشاهده میكند، در سورهها و آیات و وقف و و صلها و فواصل گوناگون و موزون این كلام الهی، به روشنی در مییابد. زبان قرآن ، بیتردید زبان هنر است كه هر یك از كلمات آن به زیباترین شكل، در جای خود قرار گرفته و نظم و انسجام آیاتش، همچون رشته به هم تنیده ای است كه به راحتی از كلمهای به كلمه ای و از آیهای به آیهای سیر میكند و با هر فراز و نشیب ، روح و روان هر شنونده را به دنبال خود میكشاند.
رمز این همه زیبایی و گیرائی نیز دراین است كه ذات بیمانند او، جمال است و نظام آفرینش او جمیل و جلوه جمال او، درهمه جا و هر چیز، كه آیهای از كلام و كتاب اوست، متجلی است كه انّ الله جمال و یحب الجمیل. اعجاز هنری قرآن، تا جایی است كه نه تنها دوستانش را به شگفتی وا میدارد، بلكه حتی دشمنانش را به اظهار عجز از مقابله با آن میكشاند. اكنون این «ولیدبنمغیره»، دشمن سرسخت پیامبر اكرم(ص) و شاعر و داستانسرای قریش است كه در وصف قرآن به ابوجهل میگوید: « من، تمام اوزان و اشعار عرب را میدانم. آنچه او می گوید، به هیچ یك از آنها شباهت ندارد. در كلامش حلاوت و طراوت مخصوصی است كه هر چه را ویران و به هر چیز چیره می گردد. باید گفت: كلام او سحر است، یك سحر مؤثر كه بین خانوادهها تفرقه میاندازد.»
قرآن كریم، چه زیبا این تكبر ولید و این تحریف بزرگ را به باد استهزاء میگیرد و در یك كلام جاودانه او را رسوا میسازد. میفرماید: او فكر كرد و چاره اندیشید! پس مرگ بر او باد چه چاره اندیشید؟ پس نظر افكند. آن گاه چهره درهم كشید و روی ترش كرد! آن گاه پشت نمود و تكبر كرد . آن گاه گفت: این نیست مگر سحر مكرر. این نیست مگر كلام بشر ! به زودی در افكنیمش به سقر.1 و .... این چنین است كه قرآن مجید، عرب جاهلی و تمام انسانها را بر تارك تاریخ، به تحدی فرا میخواند كه اگر میتوانید، ده سوره و حتی یك سوره همانند قرآن را بیاورید ، اگر راست میگویید و مسلم است كه انسان، جز اظهار عجز و ناتوانی پاسخی نمیتواند داشته باشد. محسنات لفظی قرآن بر همین پایه است كه مفسران و نویسندگان و پژوهشگران فن معانی بیان، پژوهش درباره محسنات لفظی و شیوایی و فصاحت و بلاغت قرآن را بخشی از كارهای پژوهشی خود قرار دادهاند و با موشكافی در صنایع لفظی و معنوی قرآن، صدها عنوان كتاب و رساله اختصاصی درباره قصه و انشاء ، ایجاز و اطناب ، تشبیه و كنایه، حقیقت و مجاز، استعاره و مبالغه، قسم، استتباع، توجیه، تلمیح، مماثلت، تجنیس، مطابقه، مساوات، اشاره و نیز وزن و آهنگ و فواصل ایات الهی به رشته تحریر درآورده اند كه علاقهمندان میتوانند برای اطلاع بیشتر در این زمینه، به كتابهای مربوط و نیز كتابهای تفسیر مراجعه كنند.2 ضرورت توجه به ویژگیهای هنری قرآن در ترجمه اما آنچه در این مختصر بناست بدان پرداخته شود،این است كه به این ویژگیهای هنری و برجستگیهای لفظی ومعنوی قرآن، در ترجمه به زبان دیگر نیز باید توجه شود و تنها به دقت در ترجمه صحیح معانی اكتفا نگردد، تا ترجمهای هر چه نزدیكتر به زبان قرآن ارائه گردد و گرنه ، حق ترجمه قرآن كریم اداء نشده است.
مترجم یك اثر هنری،بایدبرجستگیهای لفظی و معنوی را در كنار هم قرار دهد و علاوه بر تسلط كامل بر هر دو زبان، تمام ویژگیهای زیبایی شناسی هر دو زبان را مورد نظر قرار دهد،تا ترجمه نیز تا حدودی از گیرائی و جاودانگی متن برخوردار گردد. مترجم قرآن كریم،ضروری است علاوه بر آگاهی كامل از تفسیرهای مختلف قرآن ،از دقت عقلی و ذوق هنری و
شعری و هنر نویسندگی، بویژه هنرهای نمایشی و قصهنویسی برخوردار باشد، تا بتواند چشماندازی از مناظر زیبا و حیرتانگیز كلامالهی را كه در قالب الفاظ و كلمات برای عموم به تصویر كشیده شده با زبان ترجمه به تصویر بكشد. در قرآن كریم، متناسب با تغییر معانی، لحنهای متفاوت و آهنگ و وزنهای مناسب به كار گرفته شده است. به عنوان نمونه: لحن تحقیر را در سوره «مسد»، لحن حماسی را در سوره « والعادیات» ، لحن دعا و نمایش را در آیات آخر سوره «آل عمران» ، لحن داستان و اندرز را در سوره « یوسف» و « قصص » و به طور كلی آهنگ تند و انگیزاننده را در سورههای مكی و آهنگ كند و آموزنده را در سورههای مدنی ، به روشنی میتوان مشاهده كرد. در قرآن ، آخر آیات برخی از سورهها به نون ختم شده، برخی به الف،برخی به ها ،برخی به س و ... كه این فواصل خاص، همراه با وزن و آهنگ كلمات و آیات،ادبیات قرآن را از سایر كتابها ممتاز كرده است و برای ارائه ترجمه نزدیكتر به متن الزاماً باید به این برجستگیها توجه شود. آنچه در این ترجمه ما بر آن عنایت داشتهایم، علاوه بر تلاش در رسائی مفاهیم، تأكید به این ویژگیها و امتیازات بوده است. البته نگارنده مدعی نیست كه توانسته است از عهده این مهم برآید، اما میتوان گفت : تلاش خود را به كار گرفته تا گامی هر چند كوچك در این جهت بردارد.
جالب است به این نكته نیز توجه كنیم كه هر چه ما در تاریخ ترجمه قرآن كریم به عقب برگردیم ،توجه به وزن و آهنگ و سجع و قافیه در ترجمههای قرآن بیشتر مشاهده میشود و متأسفانه در قرون اخیر،كمتر به آن توجه شده است. اكنون ،با اجازه خوانندگان عزیز، نمونههایی از این سبك ترجمه را از نظر میگذرانیم، بدین امید كه مورد توجه علاقهمندان به فرهنگ قرآن كریم قرار گیرد و نگارنده را با راهنماییهای خود، مورد مرحمت قرار دهند. سوره مباركه ماعون (حقوق نیازمندان) 1ـ دیدی آن را كه روز جزا را دروغ پندارد؟ 2ـ این آن كسی است كه یتیم را به قهر میراند. 3ـ و بر خوراك تهیدست وا نمیدارد. 4ـ پس وای بر نمازگزاران! 5ـ آنان كه از نماز خویش بیخبرند. 6ـ آنانكه ریاكارند. 7ـ ونیكی از مردم دریغ میدارند. سوره مباركه فیل 1ـ مگر ندیدی چه كرد خدایت با سپاه فیل سواران؟ 2ـ آیا تباه نساخت توطئه آنان؟ 3ـ اعزام كرد به سرشان فوجهایی از مرغان. 4ـ بستندشان به سنگگلی سوزان 5 ـ پس گرداندشان همچو نیمخورده گیاهان .
تعداد صفحات : 16